وافته ی ۱۱
پرنده ای کوچکم. بال هایم، پرواز را به تبعید فرستاده و زندانِ حنجره ام، آوازش را به زنجیر کشیده. آوازی که، فرصتی برایش نیست. غروب نشده، اعدام می شود.
View Articleوافته ی ۱۲
شکستنی ام.با آفتاب به دنیا آمده ام.معشوقِ خورشید و عاشقِ ماه.چگونه دلت راضی می شود؟! * شکستنی ام.گرچه خستگیِ پاهایم را خاک ببوسد.همزادِ نورم.مگو که نه.من لاله ی باغچه ام، نه طاقچه.چگونه دلت راضی می شود؟!
View Articleنوستالژی
داشتم مجلات قدیمی ام را مرتب می کردم و البته عادت دارم موقع مرتب کردن، هر کاغذی که ببینم بخوانم یا دست کم نگاهی به آن بیندازم(از تکه روزنامه گرفته تا ورق پاره و مجله و...) و حساب کنید که به این طریق،...
View Articleوافته ی 13
ای مترسک های غرور! ما، گنجشکک هایِ نوریم. لبخندهای کرم خورده، قلب هایِ مجروحِ ما را، گول نخواهد زد. دیگر از شب هراسمان نیست. خورشید، ما را می خوانَد، زمین برای شما.
View Articleوافته ی 14
دل نوشته...عاشقِ کویرم،کوه، دشت، دریا.هر آنجا که آنقدر آسمان باشدکه وقتی دست هایم را باز می کنم،می دوم و می چرخم،جز نسیم را حس نکنم.و آنقدر فریاد بزنم،تا همه ی وجودم،در فریادهایم گم شود.در آنصورت خواهش...
View Articleوافته ی ۶
خسته ام از این دو دست بی تواندل گرفته ام از این همه کبودقاصدک! دوباره قصهرا بخوانراه من، مسیر بی غزل نبود.
View Articleوافته ی ۸
می بینی؟باید به دوش بکشیم.هر روز، هزار بار.می دانی؟درد از شانه هایم استکه کوچکند و نحیف، زیر بار.می مانی؟در ابتذال سکوت،بی نور،بی بهار؟!
View Articleوافته ی ۹
آزاد و آرام،گُنجشکک هایم،پَر می گیرند.و در اندوهِ باغچه ،تنها می ماند،پَستیِ کِرم هایی که روزی،در حسرت نور،می میرند.
View Articleوافته ی ۱۰
گُلکم! در گلدانِ تنهایی ام، ماندنی ترین بودی. باد، گلبرگ هایت را دزدید، گلدان تَرَک برداشت و شیرینیِ لبخندت، در بغضِ تنهایی ام شکست ...
View Article
More Pages to Explore .....